GHASEDAK
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چه ها می بینی تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من و یک قطره ی اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی من مگر طالع خود در تو توانم دیدن که تو ام آِینه بخت غبار آگینی نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید که کند شکوه ز حجران لب شیرینی تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی کی براین کلبه ی طوفان زده سر خواهی زد ای پرستو که پیام آور فروردینی شهریارا اگر آیین محبت باشد چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی استاد شهریار
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |